جدول جو
جدول جو

معنی خرمن سرا - جستجوی لغت در جدول جو

خرمن سرا
خرمن گاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درم سرا
تصویر درم سرا
کارخانه یا محلی که در آن پول سکه بزنند، دارالضرب، ضراب خانه
فرهنگ فارسی عمید
محلی در خانۀ پادشاهان و بزرگان که جایگاه اقامت زنان و دختران بوده است، اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرمن پا
تصویر خرمن پا
نگهبان خرمن که خرمن غله را می پاید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برون سرا
تصویر برون سرا
ویژگی پول قلبی که در خارج از ضراب خانه سکه می زدند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرمن گدا
تصویر خرمن گدا
کسی که برای گدایی بر سر خرمن ها می رود، گدای سر خرمن
فرهنگ فارسی عمید
(رُ سَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت. سکنۀآن 123 تن است. آب آن از خمام رود. محصول عمده آنجابرنج و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ سَ)
درم سرای. سرای درم. (یادداشت مرحوم دهخدا). دارالضرب و ضرابخانه. (برهان) (آنندراج). میخکده. رجوع به درم سرای شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آرمان سرای. سرای حسرت. این جهان. ایرمان سرای
لغت نامه دهخدا
(خَ/ خِ مَ / مِ سَ)
کنایه از آسمان است
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ کَ)
دهی از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در هزاروپانصدگزی خاور آمل و یک هزارگزی شوسۀ آمل به بابل. دشت، معتدل، مرطوب. آب از رودگرمرود هراز. محصول آن برنج، صیفی، حبوبات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو. در تابستان اغلب سکنه به ییلاقات چلاو می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خِ / خَ مَ نِ گَ/ گِ)
کنایه از تودۀ غله ای است که خوشه چینان جمع کرده باشند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ / دِ)
بخیل. حریص. طمعکار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ / بُ سَ)
بیرون سرا. بیرون سرای.
لغت نامه دهخدا
تصویری از برون سرا
تصویر برون سرا
خارج سرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرمن پا
تصویر خرمن پا
مراقب خرن: (بپا) خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرم سرا
تصویر حرم سرا
پرده سرا
فرهنگ واژه فارسی سره
خرمن سوخته، نابودشده، خانه سوز، بربادرفته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اندرون، اندرونی، حرم، حرم خانه، سرای، شبستان، فغستان، مشکو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خرمن جار، خرمنگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خرمن گر، کسی که کار خرمن را انجام دهد
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمن سری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
سرخرمن، مربوط به سرخرمن، مقداری از محصول که در سر خرمن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمن گاه، سرخرمن، مکان خرمن کوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
اسم قدیمبالا جاده در جنوب شرقی کردکوی به معنی خانه ای در
فرهنگ گویش مازندرانی